اتل متل یه بابا
دلیر و زار و یبمار
اتل متل یه مادر
یه مادر فداکار . . .
اتل متل بچّه ها
که اونارو دوست دارم
آخه غیر اون دوتا
هیچ کسی رو ندارم . . .
مامان بابا رو میخاد
بابا عاشق اونه
به غیر بعضی وقتا
بابا چه مهربونه . . .
وقتی که از درد سر
دست میذاره رو گیجگاش
اون بابای مهربون
فحش میده به بچّه هاش . . .
همون وقتی که هرچی
جلوش باشه ، میشکنه
همون وقتی که ، هر کی
پیشش باشه ، میزنه . . .
غیر خدا و مادر
هیچ کسی رو نداره
اون وقتی که بابا جون
موجی میشه دوباره . . .
دویدم و دویدم
سر کوچه رسیدم






این وبلاگ متعلق به پایگاه خواهران شهید